- پنج شنبه 20 آذر 1404 14:09:23
- 0
- کارآفرینی
کارآفرینی از دل یک ایده
«کارآفرینی یعنی دیدن فرصتها وقتی دیگران فقط مشکل میبینند.» ریچارد برنسن
تا به حال فکر کردی یک ایدهی تو چطور میتواند زندگی دیگران را بهتر کند؟
بیاید با هم داستان آرین را بخوانیم، پسری که بین روزمرگی و کار، فرصت دید و از دلش رویا ساخت.
آرین، دانشآموز دبیرستانی، همیشه به سلامتی و تغذیه اهمیت میداد. او به عنوان یک ورزشکار، به خوبی میدانست که تغذیه مناسب چه تأثیری بر عملکرد ورزشی دارد.
یک روز، مدرسه آرین میزبان همایشی در مورد تغذیه ورزشکاران بود. متخصصان تغذیه در این همایش، بر اهمیت پروتئین در رژیم غذایی ورزشکاران تأکید ویژهای داشتند و توضیح دادند که کمبود پروتئین میتواند باعث کاهش قدرت و استقامت بدنی شود.
آرین که با دقت به صحبتهای متخصصان گوش میداد، به فکر فرو رفت. او با خود فکر کرد که آیا میتوان با ایجاد تغییراتی در نان، این ماده غذایی پرمصرف، میزان پروتئین آن را افزایش داد و به ورزشکاران کمک کرد تا نیازهای تغذیهای خود را بهتر برآورده کنند؟ این سوال، جرقهای شد برای یک ایده ی نوآورانه در ذهن آرین: تولید نان پروتئینی برای ورزشکاران.
آرین شروع کرد دربارهی تغذیهی ورزشکارها، غلات مختلف و خواص غذایی تحقیق کردن.
دفترچهای درست کرد با عنوان:
«نانِ نیرو ، ترکیب علم و نان!»
به قول درک سیورز (Derek sivers): ایدهها ارزشی ندارن، اجراست که بهشون ارزش میده.
آرین اولین خمیرش را خودش درست کرد. نانش شکل عجیبی داشت، سفت بود و طعمش تلخ ولی همین باعث شد متوجه شود وقتی چیزی رو امتحان میکنی و اشتباه میکنی، تازه یاد میگیری و میتونی بهترش کنی.
ادیسون یه بار گفته: من شکست نخوردم، فقط ۱۰ هزار راه پیدا کردم که جواب نمیده.
آرین هر روز یه تغییر کوچیک داد، یه مادهی تازه امتحان کرد، جلسات تمرینی ورزشکارها رو دید تا بررسی کنه چه ماده ای بدن رو سبکتر میکنه.
تا اینکه یه روز صبح، نان جدیدش آماده شد: بافتش نرم و سبک بود و پرانرژی.
از مربی بدنسازی خواست امتحان کنه. مربی گفت : این دقیقاً همون نونیست که ورزشکارها نیاز دارن! سبک، مقوی و انرژیبخش. عالیه که تو با ترکیب علم و تجربه، ایده ات رو عملی کردی.
آرین احساس افتخار میکرد که یک ایدهی کوچک در ذهنش، با ترکیب علم و خلاقیت، به یک محصول واقعی تبدیل شده که میتواند سلامت و زندگی روزمرهی مردم را بهبود بده.
در مدرسه، بچهها پرسیدند چطور این کار رو کردی؟
آرین گفت:
فقط با سؤال شروع کردم !
تا حالا شده وقتی پدر یا مادرت کاری رو انجام میدن، فکر کنی که میشه یه راه بهتر براش پیدا کرد؟
چند نفر به ایده فکر کردند، چند نفر خندیدند، ولی بعضیها حس کردند شاید همان لحظه یک فکر جدید و جالب تو ذهنشان شکل گرفته باشد.
و این یعنی آغاز مسیر کارآفرینی:
از یک سؤال ساده،
به یک آزمایشِ جسورانه،
و بعد، به خلق یک تغییر واقعی.
آرین تبدیل شده بود به خالق برند «نان نیرو» ، اولین نان پروتئینی مخصوص ورزشکارها در شهرشان.
اما مهمتر از همه، آرین متوجه شده بود که کارآفرینی یعنی دیدن فرصت در زندگی معمولی و تبدیل آن به چیزی که دیگران حتی فکرش را هم نمیکنند، همان چیزی که ریچارد برنسون میگوید: فرصتها را در چیزهای عادی ببین و آنها را به چیزی غیرعادی تبدیل کن.
بعد از موفقیت اولین «نان نیرو»، آرین فکر کرد همهچیز راحت است و فقط کافی است مشتریها برای خرید صف بکشند. اما متوجه شد جذب مشتری فقط شروع راه است و حفظ رضایت و اعتماد آنها، همان چیزی است که یک کسبوکار واقعی را زنده نگه میدارد.
اولین چالش آرین این بود که چطور نان را به شهرهای دیگر برساند؟ نان سریع خشک میشد و در مسیر ممکن بود خراب شود و او میدانست که برای جلب رضایت مشتریها، حفظ تازگی و کیفیت محصول حیاتی است.
سه هفته آزمایش کرد و توانست نگهدارندههای طبیعی پیدا کند ، نه شیمیایی، بلکه از گیاهان و با این کار، اولین مشکلش در حفظ تازگی نان حل شد.
ولی بعد آرین متوجه شد که موفقیت یک محصول فقط به کیفیت آن بستگی ندارد؛ بازاریابی یعنی اینکه به مشتریها نشان دهی چرا محصول ارزشمند است و چگونه نیازهای آنها را برآورده میکند.
آرین شروع کرد به ساخت صفحهای در شبکههای اجتماعی و از ورزشکارها خواست تجربهشان را بعد از استفاده از نان نیرو به اشتراک بگذارند. یکی از آنها گفت:
این نان بعد از تمرین باعث میشود بدنم سریعتر انرژی خود را بازیابی کند و حس سبکی داشته باشم.
آرین همان جمله را تبدیل کرد به شعار برندش:
«نان نیرو – انرژی دوباره، سبکی واقعی.»

آرین تصمیم گرفت تنها نباشد و برای انجام بهتر کارها، یک تیم ساخت: چند دانشآموز با مهارتهای متفاوت ، یکی شیمیدان، یکی طراح بستهبندی و یکی عاشق ورزش. با همکاری هم، هر کسی مسئولیت خودش را داشت و ایدههاشان همدیگر را تکمیل میکرد.
آرین یاد گرفت که کارآفرینی فقط ساختن چیز جدید نیست، بلکه جمع کردن آدمهایی است که با هم کار میکنند و الهامبخش همدیگرند.
با کمک تیمش، بستهبندیهای جدید با رنگهای نارنجی و سبز طراحی کردند، اسم برند را ثبت کردند و حالا نان نیرو در چند شهر عرضه میشد.
همانطور که استیو جابز گفته:
بزرگترین چیزهایی که ما خلق کردیم، هیچکدام توسط یک نفر انجام نشدهاند؛ همیشه تیمها و افراد با استعداد کنار هم بودند که آنها را ممکن کردند.

در مسیر رشد آرین، همهچیز از یک پرسش ساده آغاز شد؛ پرسشی که با کنجکاوی، تجربهی شکست، تلاش و یادگیری همراه شد و کمکم او را به یک کارآفرین واقعی تبدیل کرد. نه فقط به این خاطر که محصولی ساخت، بلکه چون یاد گرفت چگونه ایدههای ذهنیاش را به عمل تبدیل کند و از عملش اثری ماندگار بسازد.
و حالا نوبت توست که فکر کنی:
در کار روزمرهی پدر یا مادرت، یا حتی در مشکلات کوچک اطراف خودت، چه فرصتی برای تغییر پنهان شده؟
شاید همان مسئلهی سادهای که هر روز با آن روبهرو میشوی، نقطهی آغاز یک ایدهی بزرگ باشد؛ ایدهای که میتواند آیندهای تازه بسازد و شاید نام تو را به عنوان کارآفرین فردا ثبت کند.